چرا بعضیها نمیخواهند احساس بهتری داشته باشند
بر اساس یک تئوری رفتاری: «تغییر وقتی اتفاق میافتد که افراد حس کنند ادامه رنج و ناراحتی غیرممکن است. به عبارت دیگر، بعضی افراد برای آرامش و راحتی خود تلاش نمیکنند چون فکر میکنند قادر به تحملِ وضع موجود هستند »
این نوع افراد معتقدند کاری برای مشکل خودشان نمیتوانند انجام دهند و سعی میکنند با آن کنار بیایند. چون برایشان، عمل تغییر، غیرممکن است. برای همین، سعی میکنند بسوزند و بسازند.
بعضیها هم هستند که نه تنها رنجشان، به اندازه کافی عذابدهنده نیست بلکه از رنج و دردی که میبرند با ایجاد حس مظلومیت، سود نیز میبرند. آنها میخواهند از توجه و حمایت دیگران برخوردار میشوند.
دلیل دیگر برای نپذیرفتن تغییر و تلاش برای حل مشکل، مربوط است به سیستم دفاع روانی انسانها… آدمهای که مشکل روحی دارند یا از یک مشکل رفتاری رنج میبرند به شدت از تغییر وضعیتی که در آن به سر میبرند میترسند.
آنها با وجود ناراحتیها، تلاشی برای بهبود وضعیت خود نمیکنند چون فکر میکنند موقعیتی که در آن به سر میبرند تا حدودی قابل کنترل است و برای همین ریسک به هم زدن موقعیت و وضعیتشان را به جان نمیخرند. آنها به سیستم دفاع روانی خود گوش میدهند و تحمل اوضاع را به تغییر و بهبود، ترجیح میدهند. شاید منطق و شعورشان خواهان بهبود و تغییر باشد ولی ترجیح میدهند ریسک نکنند.
افرادی هم هستند که فکر میکنند غم و عذاب، تاثیر مثبت خواهد داشت. این نوع آدمها معتقدند با درد و رنج روزانهشان، قادر به تدارک یک زندگی با معنا خواهند بود. این افراد فکر میکنند زندگیشان مفهوم و هدفی خواهد یافت. برای همین، تصمیمی برای بهتر شدن و کم کردن مشکل و رنج خود خود، اتخاذ نمیکنند.
منابع: