نوشته شده توسط فرناز اخباری

هویت میگرنی من

بیماری‌‌ها و راه درمان , فرناز اخباری , پیشگیری بهتر از درمان

 

به گزارش سایت webmd.com

دریک روز در هوای ملایم فوریه در سال ۱۹۶۴به دنیا آمدم. روی مهره‌های صورتی و سفیدی که دور مچ باریکم بود نام اسکات نوشته بود، نوشته واضح و واقعی از این که من کیستم، بدون هیچ نشانی از این‌‌که از آنجا به کجا خواهم رفت.

از آن روز بیش از ۵۰ سال می‌‌گذرد، خیلی مسولیت‌ها و کارها داشتم  و در طی این سال‌ها با میگرن زندگی می‌کنم. چه بخواهیم چه نخواهیم، این بیماری بخشی از تعریف زندگی من از کودکی تا جوانی و بحران میان‌سالی بوده است.

من به عنوان دختر پدرم، کمک مادرم در آشپزخانه، خواهر کوچکم دان، همسرش براد و دوستش تریش بودم. من به عنوان معلم حیوانات خانگی، یک همکلاسی، یک دختر خانواده، یک کارمند، یک همسایه و غریبه‌ای بوده‌ام که شما در خیابان از کنار او رد می‌شوید.

هر نسخه‌ای از من در جامعه مشخص باشد اما بیماری در سکوت منتظر شروع اپیزود حمله است. میگرن هم همین‌طور است و نمی‌‌توان به آن توجه نداشت هر چند  که ای کاش بخشی از زندگی من نبود. تا ۲۰ سالگی میگرن در من تشخیص داده نشده بود.

قبل از تشخیص، بیماری خود را به عنوان یک ضعف بی‌علت می‌دانستم  که نمی‌توانم آن را بهبود بخشم. بعد از تشخیص از حالت ناامیدی به امید‌واری رسیدم  اما همچنان تأثیر بیماری بر وضعیت روحی من باقی مانده بود.

برایم مهم نیست چه چیزی راجع به من می‌گویند، اما واقعا کلمات می‌توانند خیلی زیاد به من صدمه بزنند، به خصوص وقتی این کلمات تصویری از من می‌سازند که واقعا من آن شخص نیستم و هرگز نمی‌خواهم باشم کلماتی مانند آن‌‌قدر ضعیف که نمی‌تواند درد را تحمل کند.

سردرد، دروغگویی که بیماری سردرد را بهانه می‌کند تا سرکار نرود، یا شخصی که نیازهای خودخواهانه‌ خود  را بر دیگران مقدم می‌داند.

سال‌هاست که من درگیر نظرات اطرافیانم هستم. برای متقاعد کردن خود به شجاعت لازم برای عملکرد در برابر درد، زمان و آموزش زیادی صرف کرده‌ام. این روزها، من با سر بلندی به داشتن میگرن خود اعتراف می‌کنم و دیگر به علت بیماری که دیگران در من می‌بینند و به حرف‌هایشان اهمیت نمی‌دهم.

میگرن به عنوان یک بیماری جسمی تعریف می‌‌شود، اما می‌تواند بر سلامت روان نیز تأثیر بگذارد. حتی سرسخت‌ترین افراد هم می‌توانند از زندگی کردن با وجود بیماری میگرن خسته و ناامید شوند. در مواقع عدم اعتماد‌به‌‌نفس و ناامیدی، به خودم یادآوری می‌کنم که میگرن تمام چیزی نیست که هستم.

وقتی آن برچسب خالی را گرفتم و میگرن را با حروف بزرگ درشت نوشتم، از حالت ناراحتی ذهنی به قدرت شفابخش کنار آمدن با آن‌چه هستم رسیدم. با داشتن دانش در مورد محرک‌ها، علائم، درمان‌ها و پیشگیری، میگرن را از دیدگاه خود می‌پذیرم.

من حقیقت را در مورد خودم می‌دانم. و آگاهم  که میگرن می‌تواند همیشه با من باشد و بر زندگی من سایه بیاندازد، یا می‌توانم آن را با خود بدانم و رو در رو با آن مبارزه کنم.

برخی می‌گویند اجازه نده اسم بیماری میگرن روی تو باشد، اما من می‌‌گویم این کلمات و حرف‌ها مرا برای شکست آماده می‌کند. من نمی‌توانم از آن‌چه هستم فرار کنم. چه تقدیرم باشد، چه ژنتیک، انتخاب یا سرنوشت، این بیماری متعلق به من است.

آیا شما هم از میگرن رنج می‌‌برید؟

منبع: webmd.com


 

اشتراک‌‌گذاری:
0

دیدگاهتان را بنویسید

نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را وارد کنید بخش های مورد نیاز علامت گذاری شده اند