نوشته شده توسط تحریریه جامعه پزشکان ایران

تفاوت فکر خود بودن با فکر کردن درباره خود

روانشناسی,زندگی بهتر

 

تقریبا اکثر مردم به خود فکر می‌کنند نه درباره خود یعنی‌ دائما به فکر منافع امیال آرزوها احتیاجات و ارضای نیازهای ذاتی و غریزی خود می‌باشند در حقیقت این شیوه تفکر نیاز چندانی به اندیشیدن و تعمق ندارد چرا که اصل تنازع بقا بخوبی این کار را برای‌مان انجام می‌دهد اما فکر کردن درباره خود فراسوی این امورات ظاهری و جسمانی است در واقع من کیستم هدف از زندگی چیست چه حقایقی در من وجود دارد رابطه‌ام با خود دنیا و دیگران چگونه است نقائص و معایب من چیست چه فضائل و کمالتی دارم آیا افکار اعمال و حرف‌هایم با همدیگر هماهنگ است یا هر کدام ساز خود را می‌زند چه احساسی‌ نسبت به خود دارم چطور می‌توانم به انسان بهتری تبدیل شوم و زندگی‌ دلخواه خودم را بسازم.
آیا روابط من با دیگران سالم و طبیعی است یا فردی منزوی سردرگم و تنها هستم دقیقا از چه چیزهایی می‌ترسم و چرا از قضاوت برداشت و حرف دیگران وحشت دارم چگونه می‌توانم از قوای عقلانی خود به بهترین شکل ممکن استفاده کنم آیا اعتقادات و باور‌های من در زندگی مخرب است و یا سازنده چگونه قادرم مستقل فکر کنم و از تقلید و پیروی کورکورانه دست بردارم علایق توانایی و استعداد‌های ذاتی من چیست و چطور می‌توانم آن‌ها را کشف و شکوفا کنم چرا در برابر تغییر و تحول از خود مقاومت نشان می‌دهم یا پذیرش ایده‌های نو و تازه را ندارم احساس رضایت شادی و آرامش دقیقا چگونه حاصل می‌شود آیا این احساسات وابسته به محیط و دیگران است یا از درون خود من سرچشمه می‌گیرد آیا فرد سودمند و مفیدی برای خودم دنیا و دیگران هستم یا فقط آنچه دیگران میکارند را برداشت و مصرف می‌کنم ما می‌توانیم هزاران پرسش دیگر به لیست بالا اضافه کرده و فکر کردن در باره خود را تمرین کنیم بزبان ساده پرسش‌گر بودن درباره خودمان و مفاهیم یا پدیده‌های زندگی نمایانگر آن است که انسانی‌ عاقل و باهوش هستیم و از سلامت شخصیت برخورداریم…

منبع: چرخه زندگی و لایف کوچینگ

اشتراک‌‌گذاری:
0

دیدگاهتان را بنویسید

نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را وارد کنید بخش های مورد نیاز علامت گذاری شده اند