فرسودگی روانی شایع دیابت چیست و چگونه میتوان آن را کنترل کرد؟
بیماریها و راه درمان, پیشگیری بهتر از درمان , روانشناسی, فرناز اخباری
به گزارش سایت webmd.com
دو هفته پیش، هنگام پیاده شدن از دوچرخه ثابت، منیسک داخلی زانوی پای راستم پاره شد. درد این آسیبدیدگی تا چند صباحی بعد ظاهر نشد و یک روز که میخواستم از تخت بلند شوم و پایم را روی زمین بگذارم از درد، فریاد بلندی کشیدم.
در مطب ارتوپدی، پزشک مایعات زانو را تخلیه کرده و کورتیزون داخل زانوام تزریق کرد. و خوشبختانه، تزریق نتیجه داد و بعد از چند روز گذاشتن یخ و استراحت، درد برطرف شد و توانستم تا به فعالیتهای عادی خود برگردم.
اما من به فعالیتهای قبلیام برنگشتم به جای اینکه به برنامه روزمره ورزش خود برگردم، گرد و غبار روی دوچرخه و وزنههایم جمع شده بود، و در جای خود مینشستم. حتی پیادهروی و یوگا هم انجام ندادم.
این فقط ورزش نبود که من آن را رها کردم، در آشپزخانه با نادیده گرفتن سالها «غذای سالم» خوردن، شش عدد کوکی شکلاتی خانگی را میخوردم. ترازو را داخل کمد گذاشتم و از آینه دوری میکردم.
وقتی صحبت از مراقبتهای لازم برای دیابت میشود، در اصل من شکست خوردم و رسما دچار فرسودگی روانی شدم.
فرسودگی روانی در دیابت چیست؟
زمانی است که آسیب عاطفی مراقبت از خود در رابطه با بیماریتان برایتان طاقتفرسا میکند و باعث میشود به هر دلیلی شما دست از تلاش بر دارید. در مورد من، آسیبدیدگی زانویم آخرین عاملی بود که شرایط را برای من سخت کرد. اما حقیقت این است که موارد بسیار دیگری منجر به آن شده است.
دلایل بسیار زیادی برای فرسودگی دیابت وجود دارد. برای برخی از افراد، این عارضه هنگامی به وجود میآید که حتی اگر تمام تلاش خود را برای مراقبت از بیماری خود انجام داده باشید، دچار مشکل شوید. یا وقتی علیرغم هر تلاشی، مقیاس میزان دیابت شما تغییر نکند. یا میزان قند بالا هرگز افت نکند.
این میتواند انواع مختلفی داشته باشد: ممکن است از مراجعه به پزشک خودداری کنید. یا نظارت بر غذای خود را متوقف کنید. یا تجدید داروهای خود را «فراموش»کرده باشید.
بیشتر ما در برخی موارد دچار فرسودگی روانی دیابت میشویم. مهم نیست که علت چیست، علائم و نشانهها یکسان است، شما بیمار هستید و دیگر نمیتوانید تحمل کنید.
برای یک هفته، من این حالت را داشتم. پس چگونه با آن کنار آمدم؟ من برای خودم چند قانون تنظیم کردم:
- خودم را سرزنش نمیکنم. من به خودم حق دادم که از بیماریام خسته شده باشم.
- . به خود گفتم که این حالت نمیتواند برای همیشه دوام داشته باشد. همانقدر که وانمود می کردم لازم نیست از دیابت مراقبت کنم برایم جذاب بود، میدانستم که این حالت نمیتواند دوام بیاورد. تصمیم گرفتم که دوره عدم مراقبت از بیماری دیابتم را کنار بگذارم.
- محدودیتهایی برای خودم گذاشتم. بیسکوییت یا بستنی را بهطور کامل کنار نگذاشتم اما مصرف آنها را کم کردم. اگر دوست داشتم ورزش میکردم، اما خودم را تحت فشار نمیگذاشتم تا تعداد مشخصی از ضربان قلب در دقیقه رو ادامه میدادم. اگر هم خسته میشدم ورزش را قطع میکردم.
- داروها قابل بحث نبودند. من به مصرف داروهای خود ادامه دادم (برخی از عادتها باعث باقی ماندن فرسودگی روانی میشود)، میزان قند خود را نادیده گرفتم. (واقعاً نمیخواستم بدانم.)
- من یک حامی برای خودم گرفتم. من با یکی از دوستانم در مورد آنچه که میخواستم انجام دهم صحبت کردم و اجازه دادم او به من یادآوری کند که من چقدر معمولاً مراقب هستم، و چطور ممکن است برای رسیدن به انرژی بیشتر نیاز به استراحت داشته باشم.
در پایان هفته هم، من چند کیلویی اضافه کردم. وقتی دوباره آزمایش قندخود را گرفتم، اول عالی نبود، اما وحشتناک هم نبود. برای خرید مواد غذایی جدید به دنبال مواد غذایی سالم، کمکربوهیدرات و غیرمعمول رفتم.
منبع: webmd.com