سرطان پستان از نگاه خانم مجرد
بیماریها و راه درمان, پیشگیری بهتر از درمان, فرناز اخباری , بهداشت بانوان
به گزارش سایت webmd.com
۵ سال پیش تجربه سرطان پستان را داشتم. من مجرد بودم و چند سالی بود که قرار ملاقات را متوقف کرده بودم. درست زمانی که احساس کردم تا حدودی آماده، شروع دوباره قرار ملاقات هستم، با تشخیص سرطان انگار دنیای من از بین رفت. تمرکز من برای انجام هر کاری از بین رفت.
بخاطر دارم که یک سال بعد از سرطان به یک قرار ملاقات میرفتم و آن پسر گفت که به نظرم تو به سختی راه میروی. چگونه میتوانستم به او بگویم که بدن من احساس سن ۵۰۰ ساله دارد و تمام انرژی خود را صرف این میکنم که هنگام ورود به رستوران درد خود را مخفی کنم. من قبلاً یک سخنران مهم بودم اما اکنون به علت اثرات شیمیدرمانی باقیمانده در مغز اغلب قادر به پیدا کردن کلمات نیستم.
هنگام مکالمه تلفنی یا حضوری، صحبت با افراد برایم بسیار سخت و ناجور است. من دیگر نمیدانم چگونه در مورد چیزهای پیش پا افتاده صحبت کنم. پروسه فکر کردن، وقتی کاملاً درگیر میشود، برایم سنگین است. من مثل گذشته سبک و بیخیال نیستم. چگونه می توانم با وجود مواجهه با مرگومیر خود همچنان ترس از عود یا متاستاز بیخیال باشم؟
از اینکه عکس خود را در سایتهای همسریابی ارسال کنم، احساس فریبکاری میکردم. موهای من در آن زمان به صورت فر ریز و شبیه موی حیوان خانگی چیا درآمده بود و کاملاً متفاوت از موهای ضخیم، نرم تا روی شانهام بود که همیشه به آن افتخار می کردم. (من همیشه به موهایم افتخار میکردم).
در این مدت به سختی از دیگران، مخصوصاً آقایان تعریف میکردم، زیرا بلافاصله میخواستم آنها را اصلاح کنم و به آنها بگویم که همیشه به این شکل نبودم. بهتر بودم، لاغرتر بودم. امروزه، من هنوز احساس میکنم متعلق به این بدن نیستم.
اکثر افراد هرگز نمیدانند که من بجز افزایش وزن، با مشکلات زیر نیز سر و کار دارم:
- ناباروری؛
- میل جنسی صفر؛
- جای زخم مانند مسیر راه آهن است؛
- نوروپاتی محیطی ناشی از شیمیدرمانی در دست و پا؛
- زخمهای پرتو درمانی در سمت چپ گردن؛
- درد مزمن؛
- خستگی مزمن؛
- مسائل شناختی (مغز شیمیدرمانی شده)؛
- مو بسیار نازک است؛
- فیبرومیالژیا.
سرانجام ۳ سال پیش مشخصات دوستیابی خود را حذف کردم. تا زمانی که احساس بهبودی پس از سرطان داشته باشم، حتی برای سرگرمی نیز نمیتوانم خودم را در آن سایت بگذارم. ردشدن توسط فرد مقابل در قرار ملاقات خیلی سخت است، حتی وقتی احساس «طبیعی» بودن کنید.
وقتی به معنای واقعی کلمه نمیتوانم درد جسمی را پنهان کنم یا احساسات روزانه هنگام نگاه کردن به آینه را کنترل کنم، چگونه میتوانم به دوست یابی فکر کنم؟
من نمیدانم جواب چیست یا در یک سال آینده کجا خواهم بود، اما در حال حاضر آنچه اکنون به من کمک میکند ارتباط با دیگران است.
من در رسانههای اجتماعی، در انجمنهای اجتماعی سرطانی و جامعه سرطان نوجوانان و جوانان (AYA) مانند like Elephants and Tea ،Lacuna Loft وStupid Cancer، ارتباط و حمایت پیدا کردهام. بسیاری از این ارتباطات به دوستی معنادار و واقعی تبدیل شده است و من بدون آنها هیچ خواهم بود.
بدینوسیله برخی از علاقهها و اشتیاقهای من باعث شد که من افراد جدیدی را ملاقات کنم. ماه گذشته در کلاسهای صداگذاری روی فیلم شرکت کردم و آخر هفته گذشته به یک گالری هنری رفتم.
وقتی با افرادی معاشرت میکنید که اشتیاق و علایق مشابه شما را دارند، گویی یک اتفاق جادویی برایتان اتفاق افتاده است. این به شما یادآوری میکند که شما تنها نیستید.
منبع: webmd.com